ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

ایلیا جون

6 ماهگی

من از ٢ ماهگی دوست داشتم بشینم خیلی اصرار می کردم منو مامانم اینا بغلشون نشسته نگه دارن تا اینکه توی 6 ماهگی خودم کاملا یاد گرفتم بشینم ولی بعضی موقعها اسباب بازیهامو که می دیدم می خواستم بپرم ورشون دارم یهو با کله می خوردم زمین واسه همین مامانم کلی بالش دورم می چید. الان مرخصی مامان تموم شده میره سر کار منم میرم خونه عمه تا ساعت 2که مامان بیاد دنبالم اونجا بازی می کنم ساعت 1.30 رو که رد میشه دیگه چشمم به آیفون میمونه که مامان برسه بریم خونه. ...
20 شهريور 1391

شخم زدم

رفته بودم پارک ملت جاتون خالی دیدم تراکتورو بیکار ولش کردن گفتم یه شخمی باهاش بزنم شاید بهار سبز بشه. ...
17 فروردين 1391

روز تولد من

  من ایلیا هستم قرار بود ۱۱ مهر به دنیا بیام واسه اینکه همه رو غافلگیر کنم ۱۰ مهر ۱۳۸۹ تصمیم گرفتم بیام بیرون ببینم چه خبره. چندتا لگد به مامان زدم ۵ صبح مجبور شد بره بیمارستان آتیه چون اتاق عمل واسه ما فردا رزرو شده بود امروز گفتن ۹ نوبتتون میشه. خلاصه زنگ زدن به خانم دکتر مامان گفتن تا ۸ میاد یهو ۸:۴۰ مامانمو صداش کردن که بیاد بخوابه بریم اتاق که منو بدنیا بیاره رفتیم و ساعت ۸:۵۰ دقیقه به دایی خبر دادن که من اومدم همه جلو در منتظرم بودن اول مامانمو دیدم یه بوسش کردم به هوش اومد بعد بابام اومد به دیدنم بعدش منو از اتاقم آوردن بیرون همه اونجا منتظرم بودن صداهاشونو می شناختم ولی قیافه ها جدید ب...
19 بهمن 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ایلیا جون می باشد