ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ایلیا جون

من مهد میرم

سلام من خیلی وقته که فرصت ندارم واسه دوستام پیام بدم امیدوارم همه تون خوبه خوب باشین منم حالم خیلی خوبه خدارو شکر من االان یک سال و یک ماهه که میرم مهد کودک یه مربی خیلی مهربون دارم که خیلی دوسش دارم. توی مهد خیلی چیزا یاد گرفتم زبان ، نقاشی ، تکواندو، رباتیک و ... تازه زهره جون یه روزایی سرسره بازی و اتاق بازی هم میبره من و دوستای گلم رو. بعدشم یه کم می خوابیم تا مامانا میان دنبالمون که بریم
8 تير 1393

6 ماهگی

من از ٢ ماهگی دوست داشتم بشینم خیلی اصرار می کردم منو مامانم اینا بغلشون نشسته نگه دارن تا اینکه توی 6 ماهگی خودم کاملا یاد گرفتم بشینم ولی بعضی موقعها اسباب بازیهامو که می دیدم می خواستم بپرم ورشون دارم یهو با کله می خوردم زمین واسه همین مامانم کلی بالش دورم می چید. الان مرخصی مامان تموم شده میره سر کار منم میرم خونه عمه تا ساعت 2که مامان بیاد دنبالم اونجا بازی می کنم ساعت 1.30 رو که رد میشه دیگه چشمم به آیفون میمونه که مامان برسه بریم خونه. ...
20 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ایلیا جون می باشد